گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمیگشت.
پرسیدند : چه میکنی؟ پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست
و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است
و این آب فایده ای ندارد!!!
گفت شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما آن هنگام که خداوند
می پرسد: زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه می کردی؟
پاسخ می دهم : هر آنچه از من بر می آمد!!!!!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان:
yeganeh 
ساعت9:38---4 خرداد 1392
سلام مهربون شماهم موفق باشید مرسی که سر زدی بازم بیا. پاسخ:سلام گلم ممنون باش چشم:-)
اتابک 
ساعت18:52---3 خرداد 1392
مرسی واقعا قشنگ بود پاسخ:ممنون مهربون
رویای خاطرات 
ساعت23:35---26 ارديبهشت 1392
سلام مینا جان وبلاگ زیبایی دارید ممنونم به وبم سر زدین،با ارزوی موفقیت برای شما دوست عزیز پاسخ:سلام مهربون ممنون
دختر چادري 
ساعت13:56---21 ارديبهشت 1392
سلام.
شمام موفق باشين. پاسخ:سلام ممنون مهربون
سارا 
ساعت13:57---26 اسفند 1391
محمدرضا 
ساعت9:43---17 اسفند 1391
موفق باشید پاسخ:ممنون
|